دانلود رمان اشک هایم دریا شد
دانلود رمان اشک هایم دریا شد
نام رمان: اشکهایم دریا شد
نویسنده: nojan
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: 335
دانلود رمان عاشقانه اشکهایم دریا شد از nojan به صورت pdf
خلاصه:
اردشیر همسر خودش رو توی یه تصادف از دست داده و به عشق پسرهای دوقلوش زندگی می کنه و وضعیت مالی خوبی داره، از پسرها می خواد که توی شرکت باهاش همکاری کنن که اون ها زیر بار نمی رن. دوست و حسابدار اردشیر از دنیا می ره و دخترش چون سرپستی نداره ازش می خواد تا با اون ها زندگی کنه، ولی پسر ها راضی به این امر نیستن و…
پیشنهاد ما:
بخشی از کتاب:
خبر جشن به طرلانو مهلا هم رسیده بودو اونام حسابی خوشحال بودن و داشتن خودشونو واسه اون روز آماده می کردن و طنینم به خاطر قولی که به ستاره داده بود شبا بعد کار تو آماده کردن وسایل جشن به دخترا کمک می کرد …
شب بودو داشتن سر رنگ رومیزی هایی که قراربود روی میز انداخته بشه و گلی که روش قرار می گیره بحث می کردن که شهریار اومد توسالن
– چه خبره … کله سالنو گذاشتین رو سرتون ؟ من می خوام تو خونه آرامش داشته باشم ……….
– چشم آقا ببخشید شرمنده …
طنین وقتی صدای اعتراض شهریارو شنید به سمت دیگه سالن رفتو به حرفش جوابی ندادو مشغول صحبت با کارگر جدید شد وبا این کارش حسابی شهریارو کفری کرد
– چیه ، چرا رفتی ؟ نکنه از مصاحبت با کلفتا بیشتر لذت میبری ؟
طنین بااینکه حسابی ازاین حرف ناراحت شده بود البته بیشتر به خاطر اون دختر بیچاره که کلفت خطاب شده بود اما با اخمایی توی هم رفته فقط یه عذر خواهی آرووم ازاون دختر کرد
– هرچند بهتم می یاد از همین جماعت باشی ؟ به هر حال با اونا بیشتر حرف واسه گفتن داری …
طنین به سمت شهریار اومدو با چشمای سرخ به صورتش نگاه کردو با اینکه دندوناشو از زور خشم رو هم می کشید بازم چیزی نگفتوازکنارش رد شد
شهریار که کلا” عادت نداشت کسی بهش بی محلی کنه دست طنینو کشیدو باعث شد که رودررو بشن …
– چرا لال شدی ؟میگم از هم صحبتی با اونا خیلی لذت می بری ؟
شهریار این کلماتو از بین دندونای کلید شدش می گفتوباعث می شد حرصی که تو کلماتش هست بیشتر نمایون بشه ….
– اره از هم صحبتی با اونا بیشتر لذت می برم تا اینکه بخوام جواب یه آدم خودشیفته و پست مثل تورو بدم …
این حرف تاوان داشت ، تاوان بدی هم داشت شاید تا سر حد مرگ ، توهین از طرف یه جنس ضعیف اونم دربرابر اینهمه انسان حقیر ، از نظر اون حکم این حرف برای طرف مقابلش نابودی بود…
دستشو بلند کردو با تموم قدرتش به صورت ظریفو معصوم طنین کوبید …